انتشارات دانشگاه آکسفورد در سال 1946، یک شعبه محلی را در شهر کیپ تاون تاسیس نمود و لئومارکوارد (Leo Marquard) را به عنوان مدیر آن منصوب کرد. دی که یک معلم تاریخ و یک آفریقایی آزادی خواه بود بعنوان محقق در دانشگاه آکسفورد فعالیت می کرد. وی موسس اتحادیه ملی دانشجویان آفریقای جنوبی (National Union of South African Students) بشمار می آید و در تشکیل موسسه روابط نژادی آفریقای جنوبی (South African Institute of Race Relations) نیز نقش داشته است. او کتب عمومی و علمی نگاشته شده توسط نویسندگانی چون آلن پاتن (Alan paton)، ادگار بروکس (Edgar Brookes)، مونیکا ویلسون (Monica Wilson) و تی آر اچ داو نپورت (T.R.H. Davenport) را بچاپ رسانید وچاپ تاریخ آفریقای جنوبی را نیز آغاز نمود. مارکوارد خود کتاب مردم و سیاستهای آفریقای جنوبی، را که بعدها به دفعات تجدید چاپ شد، به رشته تحریر درآورد. همچنین از وی خواسته شد که کتب درسی پایه ابتدایی را برای مدارس آفریقایی تهیه و چاپ نماید. این امر، به تقویت و افزایش فهرست کتب آکسفورد کمک نمود و باعث گردید سرمایه لازم برای پرداخت یارانه به کتب علمی فراهم آید. در سال 1962، دیوید فیلیپ (David Philip) بعنوان مدیر هیات تحریه، جای مارکارد را گرفت و سپس جیمز کوری (James Currey) نیز به او ملحق گردید. این دو، بعدها به عنوان ناشرانی مستقل در کیپ تاون و لندن به فعالیت پرداختند.
مهمترین رقیب انتشارات دانشگاه آکسفورد در عرصه کتب درسی مدارس آفریقایی، لانگمنزن گرین بود که ابتدا توسط محققی به نام تیم دارتون (Tim Darton) و بعدها توسط دابلیو پی کر (W.P. Kerr) مدیریت می شد. کر در ایجاد تفوق و برتری لانگمن نه تنها در آفریقای جنوبی بلکه در زیمبابوه بسیار موفق عمل نمود. سایر ناشران آموزشی، که بیشتر برای مدارس سفیدپوستان فعالیت می کردند، عبارت بودند از: جوتا، ماسکیو میلر، شاتراندشوتر، جی ال ون چایک و ناسیونال پرس.
در عین حال، اغلب ناشران برجسته بریتانیایی برای توزیع کتب خود، از دفاتر و نمایندگی های فراوانی در آفریقای جنوبی برخوردار بودند. درخصوص ناشران برجسته بریتانیایی، می توان علاوه بر آکسفورد و لانگمن به هینمن اندکاسل، کولینز، پنگوئن، آلن اند آنوین، مک میلان، پرنل، هادرانداستاوتون اشاره نمود که بعدها مک گراوهیل از ایالات متحده نیز به جمع آنان افزوده شد.
تا قبل از سال 1948، تعداد نویسندگان آفریقای جنوبی شناخته شده درسطح بین المللی، بسیار محدود و اندک بود. در این میان، نویسندگانی چون الیوشرینر (olive Schreiner) (داستان یک مزرعه آفریقایی The story an African form سرپرسی فیتز پاتریک (Sir Percy Fitz Patrick) (قهرمان برش ولد Jock of Barth 1907) ساراگرترود میلین (God’s stepchildren 1924) پائولین اسمیت (Paulin Smith) (خادم کلیسا Beadle 1926) دنیز ریتس (Deneys Reitz) و شاعرانی چون روی کمیل (Roy Campbell) و ویلیام پلومر (William Plomer) از شهرتی خاص برخوردار بودند. بعد از جنگ جهانی دوم بسیاری از نویسندگان مانند آلن پاتون (بارمان گریه کن ای سرزمین محبوب، در سال 1948 که نخستین رمان افریقای جنوبی بود که در سطوح بین المللی تاثیراتی عمده بر جای نهاد)، نادین گوردیمر، لارنس دندپست، پیتر آبرهامز، جک کپ، و دن حباکوبسن از شهرتی بین المللی برخودار گردیدند. لیکن، تمام رمانهای آنها در خارج از کشور منتشر شدند، زیرا بنا به گفته بیل کر اگر رمانی ارزش انتشار داشته باشد، بهتر است که در لندن منتشر شود تا به بازار جهانی دسترسی داشته باشد.
نویسندگانی که آثار خود را به زبان افریکانس یا یکی از زبانهای افریقایی می نگاشتند، بدلیل عدم برخورداری از امتیاز حضور در سطوح بین المللی، همواره از رقبای خویش عقب می ماندند. ادبیات زبان آفریکانس (که ریشه در زبان هلندی دارد) از همان آغاز با هویت ملی آفریکانرها ارتباطی نزدیک و تنگاتنگ داشت. زبان هلندی، زبان نخستین ساکنان سفید پوست کیپ بوده است. بعد از اشغال کیپ توسط بریتانیا در سال 1806 و بدنبال آن درود مهاجران بریتانیایی در سال 1820، زبانهای انگلیسی و هلندی به عنوان زبانهای رایج در کیپ، رسمیت یافتند. در عین حال، گویش محلی مردم یعنی آفریکانس نیز درحال گسترش بودو از سال 1914 در مدارس ابتدایی، تدریس می شد. تا سال 1910، شعرایی چون اف. ای. سیلوز، جی.دی.دوتویت، سی لوئیس لیپولد و سی. جی. لانگن هون زیر بنای ادبیات آفریکانس را پی ریزی نمودندو این زیربنا بعدها توسط شاعران دهه 30 (Digters van Dertig) بویژه آی. دی دوپلسیس (I.D.du plessis) سی. ام. وندن هیور (C.M-vandeu Heever)، ان. پی. ون ویک لو (N.p. van wyk louw) اویس کریژ Uys krige ،دابلیو. ا.ی. جی W.E.G. louw و الیزابت آیبرز (Elisabeth Eybers) و یک نویسنده نثر به نام اوژن مارایس (Eugene Marais) (صاحب رمان روح مورچه سفید) تقویت گردید (ولی تا زمان ظهور نویسندگان دهه 60، هنوز ادبیات داستانی آفریکانس، به حدی از پیشرفت که نظم در دهه 30 بدان دست یافته بود، نائل نگردیده بود).
1948 تا 1970
شکست انتخاباتی سال 1948 حزب متحد نیلد مارشال جی. سی. اسموتس (Field – Marsal J.C. Smuts) توسط حزب ملی دکتر دی. اف. مالان (D.F. Malan) با آغاز سلطه آفریکانرها و ستم و آزار فراوان در حق سیاه پوستان مقارن گردید. با ظهور مفاهیم دوگانه آموزش ملی مسیحی و آموزش بانتو، مدارسی که توسط مبلغان مذهبی کنترل می شدند به تدریج از صحنه خارج شدند و چاپ و نشر کتب درسی برای مدارس افریقایی در اختیار کمیته هایی تازه تاسیس قرار گرفت که در نتیجه این امر، ناشران آفریکانری یعنی پرسکر (Perskor) و ناسیونال پرس، پس از آکسفورد و لانگمن در عرصه چاپ کتب برای مدارس ابتدایی آفریقایی جنوبی، موفقیت های شایان توجهی را کسب نمودند و تا سال 1993 نیز جایگاه خویش را حفظ کردند.
در این دوره، سه سازمان حرفه ای که در زمینه صنعت کتاب در آفریقای جنوبی تلاش می نمودند، تاسیس گردیدند. این سه سازمان عبارتند از : انجمن ناشران آفریقای جنوبی (SAPA) که بیشتر، ناشران محلی عضو آن بودند، انجمن نمایندگان ناشران خارجی که بعدها به انجمن توزیع کنندگان بین المللی کتاب (IBDA) تغییر نام داد و بیشت، واردکنندگان عضو آن بودند و انجمن کتابفروشان افریقایی جنوبی (ABSA) این سه انجمن بعدها با یکدیگر ادغام شدند و انجمن صنعت کتاب (BIA) را تشکیل دادند که مدیر و دبیرخانه مخصوص بخود داشت.
با شکست مبارزات مخالفان، و تاسیس جمهوری، دهه 1960 دهه سکوت سیاه نام گرفت. قانون نشریات و سرگرمی (Publications and Entertainment Act) سال 1963 و بدنبال آن قانون نشریات سال 1974 به دولت این قدرت را می داد تا بیش از پیش، چاپ و نشر کتاب را محدود نماید. قانون سرکوب کمونیسم (Suppression of Communism Act) که در سال 1966 به تصویب رسید. نقل قول از برخی اشخاص را که به زعم دولت خطرناک انگاشته می شدند، ممنوع نمود. اگر ناشری از این قوانین سرپیچی می کرد گناهکار شناخته می شد و جریمه های سنگین، زندان و یا هر دو در انتظارش بودند.
عامل ایجاد به اصطلاح شکاف غیرقابل جبران در ادبیات افریقای جنوبی در دهه های 60 و 70 کسانی بجز ماموران سانسور نبودند، در این دوران، چاپ و نشر بسیاری از آثار معاصر که از کیفیتی بالا نیز برخوردار بودند قدغن اعلام گردید. بیست سال بعد که این آثار از قید تحریم رها شدند بخش اعظم تاثیر و نفوذ خویش را از دست داده بودند و بدین لحاظ است که ما عبارت شکاف غیرقابل جبران را بکار می بریم. روال معمول در دولت ناسیونالیست آن بود که برای جلوگیری از هرگونه پیش آمد ممکن ، قوانین را تصویب نماید و این درست مثل آن بود که برای شکستن فندق یا گردو، پتک ساخته شود. اگر کسی واقعا این قوانین را مطالعه و سعی می کرد جزییات آن در مورد سانسور، افراد تحریم شده و جرایم تعیین شده برای موارد نقض را، با جدیت رعایت نماید، بجایی می رسید که نمی توانست هیچگونه مطلبی با رنگ و بوی سیاسی را منتشر نماید. بنابراین، در برابر چنین وضعیتی، دو راه حل فراروی ناشران بود، یکی آنکه طوری وانمود کنند که انگار اصلا چنین قوانینی وجود خارجی ندارد تا بدین ترتیب چاپ هیچگونه اثری برای آنان هراس آور نباشد و دیگر آنکه در برابر فرمان دولت، سرتسلیم فرود آورند تا از جار و جنجال بدور بمانند.
یکی از ویژگی های این دوره، ظهور ادبیات مهاجرت از سوی نویسندگان بود که می کوشیدند با چاپ کتاب در خارج از افریقای جنوبی، از محرومیت ها و محدودیت های سیاسی و فرهنگی برگزیند. از دهه 1920، یعنی زمانی که کمبل، پلومر و لانرس وندرپست، در واکنش به ناکامی مجله خویش وورسلگ (Voorslag) و آنچه که آنان بی توجهی استعمارگران به ادبیات می خواندند به اروپا مهاجرت نمودند، نویسندگانی چون دن یاکوبسن، دافنه روک (Daphne Reoke)، آنتونی دلیوس (Anthony Delius)، جک کپ (Jack cape) شیلا روبترز (Sheila Reberts)، کریستوفرهوپ (Christopher Hope) و آنتونی شر (Anthony sher) در تبعیدی خود خواسته، به کشورهای خارجی عزیمت کردند، سایر تبعیدی ها که معمولا سیاه پوست بودند تا جدی بدلیل آزار و اذیت های سیاسی کشور را ترک نمودند. این تبعیدیها عبارت بودند از:
پیتر آبرهامز (Peter Abrahams)، کان ثمبا (Can Themba)، نات ناکاسا (Nat Nakasa)، لوئیس ان کاسی (Lews Knosi) تاد ماتشیکیزا Todd Motshikiza) بلاک مادیسن (Bloke Modisane)، الکس لاگوما (Alex la Guma) دنیس بروتوس (Dennis Brutus) نانی ژاباوو Noni Jabavu، مونگان والی سروت (Mongane whally Serote) بسی هد (Bessie head) و (بصورت موقت) اسکیا ام فاهلل (Eskia Mphahkle) و ریچارد رایو (Richard Rive).