در این مصاحبه، پاول لاتوشکو در مورد فرهنگ ملی،
حقوق پایین و بلیت گران میگوید…
پاول لاتوشکو، 46 ساله، وزیر سابق فرهنگ بلاروس و دیپلمات که در مقاطع مختلف سفیر بلاروس در لهستان، فرانسه، اسپانیا، پرتغال، موناکو و نماینده این کشور در یونسکو بوده است، اکنون رئیس تئاتر ملی دانشگاه “یانکا کوپالا” میباشد.
معمولاً در پسزمینه اخبار اقتصادی و اجتماعی، در آخرین نوبت، در مورد فرهنگ صحبت میکنیم. به نظر میرسد این موضوع در اصل جامانده است. بعضیاوقات به نظر میرسد فقط برای اینکه ما را در مقایسه با بقیه اروپا، فرهنگی بدانند، اخبار فرهنگی را بیان میکنیم. ولی اگر در اصل به این زمینه نگاه کنید، واقعاً گریه خواهید کرد. آیا واقعاً میتوانیم این موضوع را فرهنگی بنامیم؟
س: به نظر شما با توجه به چه معیارهایی سطح فرهنگ یک ملت تعیین میشود؟ آیا میتوان گفت که براساس آن معیارها، بلاروسها مردمان فرهنگیای هستند؟
ما باید بدانیم که ما ملتی هستیم با میراث فرهنگی غنی. تاریخ سرزمینهای بلاروس باشکوه و غمانگیز است، دورههایی از صعود و نزول وجود داشته است، اما مهمتر از همه به نظر من در این مسیر، فرهنگ ما در جهت مخالف با فرهنگ ملل دیگر نبود. ثروت ما امروز مکمل متمایز فرهنگ جهانی است. یکبار خواندم که شخصی که شش پشت از خاندان خود را میشناسد، میتواند خود را فرهنگی تلقی کند. با شناخت یک نوع از تاریخ، تاریخ مردم را میشناسیم.
از این منظر، گسترش دایره بلاروسهایی که با تاریخ خانوادههای خودشان آشنا هستند بسیار مهم است، این بدان معنی است که تاریخ کشور را میشناسند و کسانی هستند که این دانش را به فرزندان خود منتقل میکنند؛ بنابراین بدینصورت مؤلفه فرهنگی ملت تقویت میشود.
با دانستن اینکه از کجا آمدهام، هرکدام از ما از کجا آمدهایم، به شاخه خود میپیوندیم، به درختی قدرتمند از فرهنگ جهانی که ریشه در ارزشهای جهانی دارد.
در مورد ارزیابی سطح فرهنگ بلاروسها، من فکر میکنم که فرهنگ بلاروسها به دلیل این واقعیت که هموطنان ما به کشورهای مختلف سفر میکنند و در برنامههای مختلف فرهنگی، موزهها و غیره شرکت میکنند، از میانگین امتیاز بسیاری از کشورهای اروپایی پایینتر نخواهد بود. این امر همچنین علاقه به آن پروژههای خلاقانهای که در بلاروس اتفاق میافتد را تحریک میکند؛ بنابراین ما یک کشور فرهنگی و تحصیلکرده هستیم، و در اینجا، به نظر من، هیچ مرزی نداریم.
مهم است که سیستم ایدئولوژیک ما نیز این را درک کند. من و شما اغلب اشک میریختیم، وقتی پرچم بلاروس بالا میرفت و سرود بلاروس در ارتباط با پیروزی ورزشکاران ما دربازیهای المپیک، در مسابقات جهانی و غیره پخش میشد، در چشمان دوستانمان نیز اشک را میدیدیم. در این لحظه، احساساتی مثبت را تجربه میکنیم و به کشور خود افتخار میکنیم. در ارتباط با پیروزی در حوزه فرهنگ، آیا میتوان از بالا بردن پرچم و اجرای سرود استفاده کرد؟ نه، این سنت در جهان وجود ندارد؛ اما آیا میتوان دولتی را بدون یک جزء فرهنگی تصور کرد؟ این قسمتی از روح مردم است. این پایه و اساس تقویت اتحاد ملت و دولت است. از این گذشته، اگر همهچیز یکسان باشد، خاکستری، سفید یا سیاه باشد، جهان جذاب نخواهد بود. ما با رنگ و سایه بلاروس خودمان در این آزمون حضور داریم.
س: یک دیدگاه وجود دارد که سطح فرهنگ در جامعه را میتوان با نگاه کردن به پاکیزکی ساختمانها و کمک به سالمندان به راحتی تعیین کرد. آیا ارتباط مستقیمی بین این موضوعات مشاهده میکنید؟ چرا به نظر شما جامعه بلاروس چنین ترسی از متفاوت بودن دارد: در سطح ناخودآگاه، بسیاری از بلاروسها میترسند یا حداقل سعی میکنند متوجه معلولان، تنهاییها، بیخانمانها نشوند. همچنین قاطعانه معتقدند که الکل و مواد مخدر یک اعتیاد است و یک بیماری نیست؟
در مورد پاکیزگی ساختمانها و ورودی این خانهها اینیک تز مشهور است. این اتفاق درجامعه ما افتاد که ما این تصور را داشتیم که هر آنچه متعلق به ما نباشد، مشمول ما نیست، بنابراین، به مراقبت و نظارت ما احتیاج ندارد. متأسفانه، این امر در مورد افراد متعلق به دنیای “ما” نیز صدق میکند، این بدان معناست که آنها نیز به مراقبت و نظارت ما احتیاج ندارند و در اینجا دوباره سؤال از خانواده و تحصیلات پیش میآید که بهتدریج مراقبت، مهربانی، پاسخگویی و حسن نیت از خانواده برگرفته میشود.
آیا نسبت به افراد معلول در جامعه بلاروس بزدلی رواج دارد؟ به نظرم این ترس نیست بلکه خجالت است. ما از چنین افرادی خجالت میکشیم و فقط وقتی خودمان یا عزیزانمان تحت تأثیر بیماری یا مشکل قرار میگیریم، تازه متوجه میشویم موضوع از چه قرار است.
در اینجا سهم و مثال شخصی هر شخص یا مؤسسه از اهمیت بالایی برخوردار است. “کوپالوفسکی قلبها را باز میکند” نام مجموعۀ کوچک ما است، ما واقعاً امیدواریم که این مسئله در شناخت نیازهای اجتماعی کودکان معلول، یتیم و کودکانی که بدون سرپرست ماندهاند، کمک کند. از ابتدای این اقدام جدید، حدود 500 کودک حضورداشتند. من به یاد میآورم که سفارت بلاروس در فرانسه، به صورت همزمان در پاریس و در استراسبورگ در ساختمان شورای اروپا، از کارهای دانشآموزان استودیوی هنری واسیلک مدرسه شبانهروزی ژدانوویچ، نمایشگاهی برای کودکان ناشنوا ترتیب داده بود. سپس کارمندان سفارت چنان با این اقدام همراه شدند که حراج آثار کودکان را ترتیب دادند و تقریباً همۀ آثار را خریداری کردند. بیایید از خودمان شروع کنیم.
س: غالباً گفته میشود که بلاروس محلی است که در آن میراث اتحاد جماهیر شوروی حفظ شده است، چه از نقطه نظر خوب و چه به معنای بد، بیایید ببینم این میراث در کجا به ما کمک خواهد کرد تا به جلو حرکت کنیم و چه چیزهایی را باید به فراموشی سپرد؟
کودکی و نوجوانی تقریباً همیشه بهترین زمانها برای یک فرد هستند، به همین دلیل شاید من نتوانم در این مورد قاضی خوبی باشم به دلیل اینکه دوران کودکی من در آن زمان گذشت. خاطرات خوب خانواده، مراقبت و پشتیبانی از بستگان ما چیزهایی هستند که به ما کمک میکنند تا به جلو حرکت کنیم؛ اما من برای همیشه لحظه تصویب اعلامیه حاکمیت دولتی جمهوری بلاروس را به عنوان نقطه عطف در تاریخ به یاد دارم؛ و من همیشه افتخار میکردم که دیپلمات بلاروس مستقل هستم.
س: شما اغلب بهعنوان رهبر نسل جدید خوانده میشوید. به نظر شما تفاوت بین مقامات “قدیمی” و “جدید” چیست؟
اولاً، اغلب، اما نه همیشه، این امر بر اساس پارامترهای سنی تقسیم میشود. البته، کسانی که در زمان بلاروس شوروی سوسیالیستی متولد شده و تحصیل کردهاند، احتمالاً دیدگاهی از ماهیت ارتدکسی دارند ولی “فرزندان استقلال” بیشتر ریسک پذیر و استقلال طلب هستند.
ثانیاً، خیلی مهم است که در مورد اعتبار یک مقام دولتی صحبت کنیم. پیشاز این جذابترین شغل، کار در دستگاههای دولتی بود. با توجه به توسعه و اصلاح زندگی عمومی، تغییرات طبیعی به وجود آمده است. به عنوان نمونه “انتخاب اول” برای اشتغال، ایجاد بیزینس شخصی و استفاده از سرمایه شخصی برای راه اندازی یک تجارت ایجاد شد. “انتخاب دوم” مجدداً در حوزه سرمایه گذاری خصوصی تبدیل به کارگرانی شد که از آنجا که حقوق بیشتری به دست میآورند، محدودیتهای کمتری نسبت به دستگاههای دولتی دارد. در حوزه خصوصی، فرد به دنبال فرصتهای بیشتر برای ابتکار عمل و ارتقاء است.
“انتخاب سوم” تصمیم به کار در شرکتهای بزرگ دولتی است که حقوق و دستمزدهای بالایی با مسئولیت نسبتاً کمتری نسبت به مسئولان داده میشود. “راهحل چهارم”، شاید کار در خارج از کشور باشد، به دلیل باز بودن فضای جستجوی محل زندگی و انتخاب محل کار؛ و به نظر میرسد، تنها “انتخاب پنجم”، کار دولتی است. ممکن است معیارهای انتخاب بیشتری وجود داشته باشد، اما ظاهراً اصلیترین آنها این موارد هستند.
نظرگاه دولت، داشتن یک دستگاه دولتی بسیار تحصیلکرده و با انگیزه مهم است که هم برای حل مسائل مشکلساز و هم برای توسعه رویکردهای اصلاحات و توسعه مناطق جدید در جامعه آماده باشد. تحریک مادی نیروی کار مهم است، اما این تنها عامل افزایش علاقه به کار در سازمانهای دولتی نیست.
بههرحال در سالهای اخیر، اقدامات خاصی برای پشتیبانی بهتر مادی از کار یک کارمند دولت صورت گرفته است که این امر به علاقهمندی بیشتر به کارهای دولتی کمک میکند. بنده با بازگشت به همزیستی “جدید” و “قدیمی”، سعی میکنم که از این اصل پیروی کنم: “شما باید برای فردا کارکنید، امروز را سپاس گزار باشید و آنچه را که دیروز اتفاق افتاده، فراموش نکنید.”